بهدادبهداد، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

در انتظار بهترین داده خدااااااااااااااااااااا

بعد از دو سال

1394/11/20 13:45
نویسنده : لیلا
237 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بهداد قشنگم . الان که دارم می نویسم دو ماه مونده که سه سالت تموم بشه و وارد چهار سالگی بشی . و اما از آخرین متن من دو سالی می گذره دو سالی که اتفاق های زیادی افتاد . اما تو الان یک پسر بزرگ و شیطون شدی . 

17 آذر ماه سال 1393 در یکی از شبهای سرد زمستانی مامان بزرگ یک آبگوشت خوشمزه که از صبح گذاشته بود با دایی جون و شروین دور هم داشتیم می خوردیم (رویا زندایی کرج خونه شکوفه بود) که من داشتم کوبیده رو اماده می کردم مامان بزرگ گفت لیلا بیا حالم بده . من سریع اومدم و در عرض دو دقیقه مامان بزرگ رفت کما . در کمتر از چند دقیقه تبدیل شدم به بدبخت ترین آدم دنیا . تنها تنها.

یک هفته بیمارستان شفا آی سی یو مامان داشتیم اما 24 آذر دیگه نفس نکشید . پر کشید و رفت . امامزاده حمزه توی قبر مادرش گذاشتیم . منم از اون روز شادی م رفت . الان که می نویسم یک سال و دو ماهه که تنهام . اما تو شدی تنها امید زندگیم . 

تا مامان بزرگ بود از 4 ماهگیت که مهد رفتی تا شش ماهگی خانم خناری نژآد بعدش اومد خونه و تو رو نگه می داشت با حضور مامان بزرگ . بعد فوق مامان که دیگه 18 ماه شده بودی گذاشتمت مهد ترانه بهاری کوچه ولیعصر . خیلی راضیم . 

اگر می خندم و اگه دووم آوردم فقط به خاطر تو هست بهداد قشنگم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)